«یک نفس تا نگاهت»؛ خاطره زیبایی که با آکادمی زیتون رقم خورد
من چاپ این رمان را بعد از یاری خدا و لطف صاحب بزرگوارش، مرهون زحمات و حمایت همه جانبه استاد شجاعی هستم و آکادمی زیتون؛ دوستی فراموش نشدنی که خاطرات زیبایی برایم رقم زده است.
آکادمی زیتون: نوشتن کتابهای مذهبی یا به اصطلاح رمان آئینی، قلم و ذائقه خاص خود را میطلبد و زمانی که موضوع کتاب به شرح حال زندگی بزرگان دین گره میخورد، این خاص بودن بیشتر ظهور پیدا میکند. گویی نویسنده خود را در محضر نگاه صاحب اثر میبیند و اینکه قلمش، هنرش، دانستههایش و حتی نفسهایش نیز برای عرض ارادت و لمس نگاه او نیازمند تطهیر است.
تطهیر نه فقط از جنس آنچه به نام مطهرات مشهور است بلکه پیراستن قلم و ذهن از همه آنچه دور از واقعیتهای مستند تاریخی و دون شان حضرات معصومین (ع) است و این تطهیر کاری میکند که یک اثر حتی اگر نخستین تجربه یک نویسنده هم باشد، میتواند به برگ زرین شناسنامه هنری او تبدیل شود.
«مریم ولی» هنرجوی دوره دوم «نویسنده شویم» از مجموعه دورههای آموزشی مدرسه هنر و ادبیات آکادمی زیتون است. او قریب به یک سال پژوهش و تحقیق صرف خلق رمانی نموده که به گفته خودش محصول عرض ارادت به معصوم (ع) بود و علاقهاش برای به تصویر کشیدن زندگی مادر گرامی حضرت مهدی (عج)، دلیل انتخاب وجود مقدس امام حسن عسگری (ع) به عنوان موضوع محوری داستانی که حالا با عنوان «یک نفس تا نگاهت» روی پیشخوان کتاب فروشیهای شهرمان رفته است.
او فارغالتحصیل مقطع کارشناسی ارشد رشته آموزش زبان انگلیسی است. بهواسطه آشنایی با انتشارات «نیستان» با دورههای نویسندگی «سید علی شجاعی» آشنا شد و پس از آن به عنوان هنرجوی دوره نویسنده شویم در کلاسهای آکادمی زیتون حضور یافت.
به بهانه انتشار این اثر داستانی، گفتگوی کوتاهی با این نویسنده جوان انجام دادیم که متن کامل این گفتگو را در ادامه خواهید خواند.
در آغاز گفتگو با مریم ولی، از انگیزهاش برای ورود به دنیای نویسندگی و شروع داستاننویسی سؤال کردم که در پاسخ گفت:
مهمترین و شاید تنها عاملی که من را به سمت دنیای نویسندگی سوق داد، علاقه شدیدم به نوشتن بود. البته باید بگویم فاصله زیادی با عنوان «نویسنده» دارم؛ چون آموختهام که ماندگاری آنچه نگاشته میشود، ارتباط تنگاتنگی با شناخت نویسنده از میزان اشرافش بر ابعاد روحی و فکری و اخلاقیاش دارد و من اولین قدم در این مسیر را برداشتهام و راه زیادی برای آموختن و شناخت در پیش دارم. البته امیدوارم این اشتیاق و علاقه، تلاش و پشتکارم را در راه «نویسنده» شدن دو چندان کند.
-واقعیتهای بیرونی تا چه حد در انتخاب سوژه، نوع قالب نگارش و خلق کاراکترهای داستان شما تأثیرگذار است؟
این سؤال را بر اساس آنچه در پروسه آشنایی با رمان آئینی آموختهام، پاسخ میدهم. تنها واقعیتی که منجر به انتخاب این سوژه شد، عرض ارادت به ساحت مقدس معصوم (ع) بود و دلیل انتخاب امام حسن عسگری (ع) برای این عرض ارادت، در ابتدا علاقهام برای به تصویرکشیدن زندگی مادر گرامی حضرت مهدی (عج) بود. طبق روایات و داستانهای متداولی که از ایشان شنیده بودم، به تصویر کشیدن زندگی شاهدختی که دل به امام حسن عسگری (ع) میبندد، برایم بسیار جذاب بود. با شروع پژوهش و از همان ابتدا با بررسی منابع، دریافتم روایت مرسومی که از زندگانی این بانو مطرح است، سندیت اصلی ندارد و با پیشرفت پژوهش و آشنایی بیشتر با شرایط خاص دوران زندگی امام و میزان سختی و فشاری که از جانب بنیعباس بر امام و شیعیان اعمال میشد، به این نتیجه رسیدم که با پیشبرد رمان به شکل واقعه محور، میتوانم اهمیت تقیه، اوج خفقانی که گریبانگیر شیعیان بود و تشویش خلفا از ظهور مهدی موعود (عج) را به تصویر بکشم.
در ارتباط باشخصیتهای رمان، با توجه به اطلاعاتی که از تقیه و شیوه رهبری امام در قالب سازمان وکالت زیرزمینی، به دست آورده بودم، تصمیم گرفتم بر مقوله تقیه تمرکز کنم که نتیجه آن تعیین مکانی خارج از محدوده زندگی امام و محبینی خارج از گروه صحابه نامآشنای امام بود تا بتوانم شدت ظلم و گستردگی تنگناهایی را که از جانب حکومت وقت بر شیعیان اعمال میشود در جغرافیای خارج از مرکز خلافت به تصویر بکشم. در انتخاب شخصیت اصلی داستان، «هامون»، هدفم به تصویر کشیدن یک جوان به دور از ویژگیهای اغراقآمیز بود؛ جوانی که در ابتدا، مطیع و سرسپرده محض نیست؛ بلکه تردید دارد، گاهی شاکی است، در برابر اشتیاق پدر به پیوستن به امام تعلل میکند و در آخر، خود، آگاهانه دست به انتخاب میزند.
– «یک نفس تا نگاهت» چگونه آفریده شد؟
در حین گذراندن ترم اول دوره داستاننویسی و داستان آئینی بودم که برای نوشتن رمان آئینی انتخاب شدم. از بین چهار موضوعی که ارائه کردم، زندگی امام عسگری (ع) انتخاب شد. اواخر اسفندماه سال 99 پژوهش و تحقیق را شروع کردم. بعد از حدود 4 ماه که پژوهش کامل شد، طرح و بعد از آن فصل بندی رمان بررسی شد و نگارش رمان عملاً شروع شد و اواخر اسفند 1400 به اتمام رسید. بعد از بازبینی و بازنویسی نهایی، وارد مرحله مجوز و چاپ شد و در مردادماه 1401 منتشر شد.
– یک رویداد تاریخی مربوط به هزار و اندی سال پیش را چگونه میتوان تبدیل به یک اثر هنری کرد که مورد قبول و استقبال نسل سال 1401 قرار بگیرد؟
برای جواب این سؤال باز هم گریزی میزنم به آنچه در مسیر آشنایی با رمان آئینی آموختهام. یک اثر آئینی، در قالب داستان با یک اثر علمی یا تاریخی متفاوت است؛ توجه به اصول همزادپنداری، باورپذیری و تأثیرگذاری در حین تألیف، بر این تفاوت دامن میزند. برای باورپذیرشدن یک اثر داستانی، باید به این نکته توجه کرد که هدف، نگارش داستان در بستر خیال است. در واقع، عنصر تخیل در رمان تاریخی مانند نخی است که نقاط ثابت و برجسته تاریخ را به هم وصل میکند تا نویسنده بتواند قصه اصلی را فارغ از تاریخنگاری روایت کند.
ترسیم فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دوران مورد نظر، به باور پذیرتر کردن داستان کمک میکند. توجه به خوراک، پوشاک، فرهنگ، سرگرمیها و شغلها و… و اینکه مخاطب متوجه شود که امام در خلاء و بدون هیچ کنشی زندگی نمیکند.
زمان داستان هم تأثیر زیادی در باورپذیر شدن داستان دارد. به طور مثال مضارع نویسی به مخاطب کمک میکند به واقعه نزدیکتر شود. علاوه بر این موارد، فکر میکنم پرهیز از سفید محض نشان دادن شخصیت داستان و عدم پر رنگ کردن اغراقآمیز خصایص اخلاقی او به مخاطب کمک میکند تا ارتباط بیشتری با شخصیت داستان برقرار کند. مجموعه عوامل بالا در باورپذیرتر شدن داستانی که تاریخی دور را روایت میکند، مؤثر است.
– دنیای قبل از انتشار این رمان و بعدازآن چقدر تفاوت دارد؟ این اثر سکوی پرتاب شما به نویسندگی حرفهای میتواند باشد؟
علیرغم تجربه خیلی کمی که به دست آوردهام، فکر میکنم برای کسی که آئینی مینویسد، تجربه این تغییر احوال، شخصی است و قابلبیان نیست. یک تجربه منحصربهفرد که نویسنده میتواند از آن به عنوان معیاری برای ارزیابی رشد روحی خود بهره ببرد.
هدف از نوشتن رمان آئینی، عرض ادب به ساحت مقدس امام (ع) است؛ این خود، «اوج» است و نکتهای که باید بگویم این است که از ابتدا یاد گرفتم در این مسیر نمیتوان قدم گذاشت مگر اینکه نیت خود را دمبهدم خالص کرد. بدیهی است تأثیر این محاسبه، منحصر به انتشار یک اثر مکتوب نمیشود که روان و جان نویسنده را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
– اگر مخاطب داستان خودتان قرار بگیرید، نقطه قوت این اثر در چیست؟ شخصیت اصلی داستان، روش نگارش، منابع یا …؟
به نظر من فضاسازی، تعلیقات و بهرهمندی از منابع موثق از نقاط قوت این رمان محسوب میشود.
– تأثیر فضای کلاس، استاد دوره و فضای موسسه را در تقویت انگیزه و پیمودن مسیر آغاز تا انتهای خلق رمان، چگونه ارزیابی میکنید؟
من چاپ این رمان را بعد از یاری خدا و لطف صاحب بزرگوارش، مرهون زحمات و حمایت همهجانبه استاد شجاعی هستم؛ هرچند خودشان بارها عنوان کردند که در این مسیر، فقط یک همراهاند، اما من ایشان را معلمی میدانم که در نهایت جدیت، مهربانانه تا انتهای مسیر به من دلگرمی دادند و آنچه از ایشان آموختم، منحصر به اصول نویسندگی نبود و نیست که اصول معرفت را از ایشان آموختم و میآموزم.
و موسسه زیتون؛ دوستی فراموشنشدنی که در کنار اعضای با صفا و صمیمیاش، خاطرات زیبایی برایم رقم زده است.
– نویسندگی یکی از راههای نشر معارف و بهویژه سیره بزرگان دینی است. با توجه به خطمشی موسسه زیتون که نشر معارف حسینی است، آیا این روش میتواند در این زمینه نقشآفرینی کند؟
به نظر من رسیدن به این هدف یک کار گروهی است و اعضای متعهد و دغدغهمند میطلبد. اساتید و فعالان موسسه به بهترین شکل ممکن، در ایفای نقش خود در این گروه بسیار موفق عمل کردهاند. به نظرم دانشپذیران مجموعه هم میتوانند با تلاش بیشتر و استفاده حداکثری از فرصت ناب آموزشی که برایشان فراهم شده، در رسیدن به این هدف نقش مکمل داشته باشند.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
با سلام
من این رمان رو خوندم و واقعا کیف کردم و لذت بردم فضا سازی خیلی خوب و پرداختن به دوره ای که کمتر ازش یاد شده خیلی جالب بود
ممنون ازاینکه نظرتون رو با ما اشتراک گذاشتید