عاشقانه روی ریل نویسندگی
حضور در فضای موسسه زیتون و شاگردی در محضر استاد شجاعی که به واقع یک انسان هستند، موجب شده عاشقانه این مسیر را دوست داشته باشم.
آکادمی زیتون: از زمانی که ادبیات فاخر ایرانی، ساحتی شد برای بیان مفاهیم دینی و در قامت ادبیات آئینی جلوهگر شد، شاید تاریخ طولانی نگذشته باشد، با این وجود خلق آثار ماندگار و ارتقاء نسبی دانش مخاطبان از مفاهیم آئینی، موجب تغییر ذائقه و گرایش خوانندگان به آثار منظوم و منثور دینی شده است.
بازار ادبیات آئینی این روزها داغتر از گذشته شده و بسیاری از آنان که سودای نوشتن در سر میپرورانند، سمت و سوی قلمشان حول این موضوع است. مثل هنرجویانی که برای چگونه نوشتن، آکادمی زیتون را انتخاب کردهاند؛ جوانانی که پای کرسی و قلم یک استاد اهل فن مثل «سید علی شجاعی» نشستند و حالا دیگر رویای نویسنده شدن به مذاقشان خوش آمده و عزمشان را جزم کردهاند پا جای پای استادشان بگذارند، فرقی هم نمیکند در همین تهران خودمان باشند یا کیلومترها آنطرفتر درجنوبیترین نقطه ایران پهناور.
«مهین پایمزد» یکی از همین هنرجویان است، معلمی جوان، عاشق کتاب و کاغذ و قلم و البته تحصیلکرده و فارغالتحصیل مقطع ارشد رشته روانشناسی.
از ابتدای دوره «چگونه نویسنده شویم» با شرکت در دوره آنلاین، همراه این کلاس و این استاد شده و حالا بعد از پنج ترم شاگردی، حسابی آبدیده شده و به عنوان عضوی از اعضای کارگاه داستان کوتاه «از عاشورا تا اربعین» حاصل قلم زدنهایش دارد سر از پیشخوان کتابفروشیها در میآورد.
آنچه در مورد این نویسنده جوان جالب توجه بود و بهانه هم صحبتیمان شد؛ طی طریق خانم پایمزد از دیار ایرانیان خونگرم؛ بندرعباس به مقصد تهران بود. علاقه وافرش به کلاس و استاد و مسیری که انتخاب کرده، او را عاشقانه کنار ریل قطار کشانده بود و بعد از آن تهران و موسسه زیتون. در نگاه اول کمی دور از انتظار میآمد در شرایط خاص این روزها کسی فقط به این دلیل سختی سفر را بر خود هموار کند و کیلومترها راه طی کند. اما اشتیاق خانم پایمزد برای دیدن موسسه زیتون، همکلاسیها و مهمتر از آن استادش را از برق چشمانش و لبخندی که پشت ماسک آبیرنگش پنهان شده بود، به خوبی میشد فهمید.
او حالا چند ماهی است با زیتون و آکادمی و حال و هوایش خو گرفته و دیگر عضوی از خانواده بزرگ موسسه زیتون است.
زمان کوتاه تا شروع کلاس، فرصت خوبی برای آشنایی و گپ و گفت دوستانهمان بود. سر صحبت را با این سوال باز کردم که:
– آشناییتان با موسسه زیتون و کلاسهای نویسندگی چگونه صورت گرفت:
از طریق صفحه اینستاگرام یکی از دوستان که دنبالکننده صفحه آکادمی زیتون بود، از اطلاعیه ثبتنام دوره نویسندگی باخبر شدم. قبل از آن هیچ آشنایی با موسسه و کلاس و استاد نداشتم، برای خودم مینوشتم اما نه به صورت تخصصی و در واقع میخواستم با این کلاس به نوعی شانس خودم را امتحان کنم.
– برای کسی که تجربه نوشتن حرفهای نداشته است، شاید هم کلامی با استاد و حضور در کلاس؛ مهمترین پیشنیاز نویسنده شدن باشد، شرکت در دوره مجازی این نیاز را مرتفع میکرد؟
مطمئنا حضور در کلاس مزایای خودش را دارد. بسیاری مواقع عدم دسترسی به کتابهایی که استاد معرفی میکرد، باعث عقب ماندن از پروسه مطالعه کتابها و در نهایت سیر آموزش میشد اما خوشبختانه با پشتیبانی بسیار دقیق آکادمی زیتون به خصوص از لحاظ امکانات فنی، مشکلی برای استفاده از مباحث کلاس نداشتم. ضمن اینکه خود استاد هم مثل سایر هنرجویان حاضر در کلاس، در تمام طول دوره گام به گام همراه ما بودند و تکالیف را به دقت چک میکردند و در این زمینه ذرهای تفاوت احساس نکردم.
– اوضاع کلاسهای آموزشی در بندرعباس چگونه است؟ آیا امکان شرکت در کلاسهای مشابه در شهر محل سکونتتان وجود نداشت؟
در شهر و استان خودمان محلی که این چنین کلاسهایی دایر باشد را سراغ ندارم و یا اگر هم وجود داشته باشد، شاید تبلیغاتشان به حدی نبوده که از برگزاری آنها مطلع شوم. علاوه بر آن با محدودیت دسترسی به کتاب و منابع مطالعه هم مواجهیم.
– با وجود مشکلات و محدودیتها چه انگیزهای شما را تا این مرحله از کار کشانده است؟
در واقع میتوانم بگویم جز عشق و علاقه نبوده است. گاهی اوقات به دلیل این مشکلات و مسائل کاری و خانوادگی، از ادامه حضور در دوره مایوس میشدم و تصمیم به انصراف میگرفتم اما دغدغه استاد نسبت به شاگردانش و تعهد مسئولان آکادمی در قبال هنرجویان و تشویقها و پیگیریها و دلگرمیهایشان مانع از این اتفاق شد. همین عوامل باعث شده احساس علاقه قلبی نسبت به دوره نویسندگی و بالاتر از آن موسسه زیتون داشته باشم و خوشبختانه تاکنون پنج ترم موفق را پشت سر گذاشتم.
کارگروه «داستان کوتاه از عاشورا تا اربعین» اتفاق مهمی برای هنرجویان نویسندگی بوده است. چطور به این کارگروه راه پیدا کردید؟
پیش نیاز انتخاب برای این کارگروه، پشت سرگذاشتن ترم اول و دوم نویسندگی و آشنایی با رمان آئینی بود. من هم همراه با 11 هنرجوی دیگر که این دورهها را طی کرده بودیم، با نظر مثبت استاد برای این کار انتخاب شدیم. ضمن اینکه استاد شجاعی همیشه سر کلاسها میگفتند حضور در این کارگروه و توفیق نوشتن در این حوزه، رزق است و شاید نصیب هر کسی نشود. وقتی به عنوان یکی از اعضای این کارگروه انتخاب شدم و به گفته استاد، رزق نوشتن داستان عاشورایی نصیبم شد، تصمیم گرفتم قدر این موقعیت را بدانم و به نحو احسن کار را پیش ببرم.
– موضوع انتخابی داستان شما چه بود؟ از چرایی انتخاب این موضوع و سرانجام کار بگویید؟
استاد در شروع کار این کارگاه تاکید داشتند برای نوشتن از موضوعات دمدستی و اولیه فراتر برویم و موضوعاتی را اتخاب کنیم که نشاندهنده افق بازتری در این حوزه باشد. همان موقع شخصیت «شمر» در ذهنم جرقه زد و تصمیم گرفتم سراغ شخصیتی بروم که از جنگیدن در رکاب حضرت علی (ع) به قتال سیدالشهدا (ع) رسیده و چگونگی سقوط این دسته انسانها را بنویسم.
استاد در نوشتن و پیشبرد داستان نقش بسزایی داشتند و با راهنمایی و دقت و صبوری که به خرج دادند، بعد از چند بار رفت و برگشت داستان، نهایتا به اینجا رسیدم که داستان کوتاه من هم به عنوان یکی از چهارده داستان کوتاه مجموعه «تنها همین کلمات» مجوز چاپ بگیرد.
نتیجه مهمتر اینکه با تحلیل این موضوع که چگونه یک انسان میتواند از اوج عزت به قهقهرای ذلت سقوط کند، باعث شد همراه با شخصیت داستانم رشد کنم و این تلنگر همیشه در ذهنم باشد که هر آن امکان لغزش و سقوط دارم و باید برای حسن عاقبت کار کنم.
– نوشتن در حوزه ادبیات آئینی را چگونه ارزیابی میکنید؟
تا پیش از حضور در دوره رمان آئینی و بعد هم شرکت در این کارگروه، فکر میکردم اطلاعات خوبی پیرامون اهلبیت (ع) و بهویژه امام حسین (ع) دارم، اما با گذراندن این دوره و مطالعاتی که انجام دادم، متوجه شدم در واقع هیچ چیز نمیدانستم و این دوره عاملی شد برای بیشتر خواندن و بهتر دانستن.
– از تجربه حضور در اولین دوره نویسندگی تا رسیدن به این مرحله از کار بگویید:
مهمترین تجربهای که در این مدت برای من رقم خورد؛ صبوری در برابر مشکلاتی بود که ممکن است سر راهم قرار بگیرد. من با حضور در این کلاس و شاگردی استاد شجاعی صبر و تحمل و از حسن رفتار مسئولان آکادمی تعهد کاری را یاد گرفتم. شاید این دلیلی بوده است که باعث شده الان به عنوان یک معلم ذرهای برای شاگردانم کم نگذارم و تحت هر شرایطی همه وظیفهای را که در قبال شاگردان مدرسه بر عهده دارم به خوبی انجام دهم.
– جملهای خطاب به مخاطبان آکادمی و کسانی که تازه میخواهند وارد این عرصه شوند!؟
فضای موسسه زیتون و نحوه مدیریت کار مسئولان آکادمی برای من بسیار جالب و قابل توجه است. حس تعهد و دلسوزی در قبال تک تک هنرآموزان، تلاشی که برای هرچه بهتر برگزار شدن دورهها دارند، اساتید شایستهای که برای تدریس انتخاب میکنند تمام اینها میتواند موفقیت هر هنرجوی تازهکاری را رقم بزند. همان چیزی که باعث دوچندان شدن انگیزه من شده و حس علاقه من به این فضا و این موسسه را برانگیخته است. ضمن اینکه شاگردی در محضر استاد شجاعی که به واقع یک انسان هستند، موجب شده عاشقانه این مسیر را دوست داشته باشم. جملهای از بزرگی خواندم که اگر برای یک کار یکسال زمان گذاشتی و به نتیجه نرسیدی آن کار را رها کن. من حدود یکسال با تمام سختیهایش برای نویسنده شدن تلاش کردهام و حالا خوشحال از نتیجهای که حاصل شده، امیدوار به آینده هستم.
به همه علاقهمندان نویسندگی و دیگر عرصهها میگویم شروع و ادامه هر کاری سختی خود را دارد. اما با جدیت و تلاش، هر کاری امکانپذیر است.
دیدگاهتان را بنویسید